«حکمت» حساب و کتاب دارد
زندهیاد مختار علیزاده معتقد بود کلمه حکمت از سانسکریت، اوستا و پهلوی و دیگر زبانها گرفته و استفاده شده است، بنابراین باید تأمل کنیم این کلمه اتفاقی ایجاد نشده و حساب و کتابی داشته است!
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، مختار علیزاده دیپلم خود را از دارالفنون گرفت و از دانشگاه تهران در رشته فلسفه فارغالتحصیل شد. وی برای ادامه تحصیل به ایتالیا و سپس به قاهره سفر کرد و تحصیلات خود را در مقطع دکتری در دانشگاه عین الشمس نیمه کاره رها کرد و به ایران بازگشت. علیزاده سالها در دانشگاههای مختلف به تدریس حکمت هنر اسلامی پرداخت. او از شاگردان سیداحمد فردید محسوب میشود. علیزاده سحرگاه روز 13 شهریور امسال دار فانی را وداع گفت. وی در سمتهای معاون پژوهشی اسبق کتابخانه ملی، فرهنگستان هنر و قائم مقام معاونت پژوهشی دانشگاه تهران فعالیت کرده بود.
آنچه در ادامه میآید، متن سومین جلسه درسگفتار زندهیاد مختار علیزاده در مؤسسه فرهنگیهنری روزگار نو است که به همت خبرگزاری فارس مکتوب شده و برای نخستین بار در فضای مجازی منتشر میشود.
*فتوت در اسلام
فتوت در اسلام معانی متعددی دارد هیچ کدام از این معنای به استثنای عبدالرزاق کاشانی به فتوتی که ما به دنبالش هستیم، معنی نمیشود معنای این فتوت با مبانی فضیلت گره خورد است و با بقیه موارد اشتراک لفظی صرفاً دارد، فضائل اربعهای که امیرالمومنین (ع) داشته و عبدالرزاق کاشانی تفسیر کرده با سایرین متفاوت است.
بسیاری از دروسی که دراین باب تدریس میشود، مشاهده کردم که ما را در غربزدگی و آشنایی با غرب و تاریخ خودمان آشنا میکند، پیشتر هم عرض کردم هیچ کتابی شایستهتر از «تحفة الاخوان فی خصائص الفتیان» در گذشت از غربزدگی به ما مدد نمیرساند.
سخن عبدالرزاق کاشانی با آنچه که مولا علی (ع) به جا گذاشته ما در توجه نسبت به فضائل طوری مواجه میکند که افلاطون و ارسطو اینگونه نبودهاند یا هم اکنون هم در غرب به صورت انحطاطی نیست ولی حتی خود بزرگانی چون علامه طباطبایی هم در رسیدن به فضائل به این امر توجه نکردند البته در رسیدن به فضائل شاید بویی برده باشد و متوجه شد که این نیست که ما مسلمانان باید در فضائل اخلاقی به خصوص در سیاست بدان توجه داشته باشیم ولی در سیاست و تدبیر سیاست مدن که هم اکنون داریم به طور مثال رئیس جمهور انتخاب میکنیم، خود عبدالرزاق راجع به سیاست جمهوری چیزی نگفته و فقط بیان کرده که سیاست مدن با این سیر و سلوک برای پیغمبر (ص) فراهم شد همین نشان میدهد که آنها نگاهی به این مسائل داشتهاند و اگر هم ما براین اساس فکر کنیم، حداقل زودتر از غرب زدگی نجات مییابیم.
*مبانی حکمت و فلسفه تنها شاید اشتراک لفظی دارند!
این نکته را توجه کنیم که کلمات برای ما خیلی اهمیت دارد وقتی صحبت از مبانی حکمت است باید بفهمیم که حکمت و فلسفه را نمیتوانیم با هم بیامیزیم در نگاه اول شاید تصور کنیم مبانی مابه الاشتراک معنوی دارد هم برای حکمت و فلسفه اما اینها اشتراک لفظی تنها است و معنوی نیست.
البته این نکته را بنده بگویم که این سخنان تنها اعتقادات من است شاید خیلیها با آن مخالف باشند نمیخواهم بنده با بقیه مخالفت کنم ولی آنچه من از اساتید و مطالعات و تفکرات بیش از پانزده یا بیشتر سال گرفتم فرمایش امیرالمؤمنین و توجه به اینکه چه چیز بهتر است، بوده است.
به طور مثال همین کلمه حکمت را در سانسکریت، اوستا و پهلوی بررسی کردیم که وجود داشته اینها ما را به تأمل وادار میکند که اتفاقی این کلمات به وجود نیامده و حساب و کتابی داشته است یا همین ولایت مطلقه هم برای خودش معنایی دارد که بشر بدان توجه کرده است.
خود امام راحل این کلمه را در کتاب فقه 5 جلدی خود بیان کرده منتها ما چون بدان آشنا نیستیم برای ما کمی دشوار است مرحوم فردید هم پیش از انقلاب درباره ولایت فقیه صحبت کرده بود در نوشتاری که آن نوشته را استاد بنده دکتر داوری با عنوان تصور میکنم تاریخ فلسفه در ایران نگاشته بود.
*عدهای فلسفه را ذاتی انسان میدانند درحالیکه فلسفه ذاتی نیست
در جایی هم یکی از دوستان مرحوم فردید نوشته بود که فردید میگوید فقیه مسئولیت فساد و غیر فساد امت مسلمان را دارد و در اینجا با توجه به فقه ، فقیه مکلف سعی میکند که آنهایی را که مسلمان هستند را هدایت کند، اگر نکند در پیشگاه قرآن، خداوند و ائمه (ع) و رسول خدا (ص) تقصیر کرده است. به همین جهت ولایت در فقه دارد یک مجتهد این را قبل از انقلاب نوشته بود بنابراین فردید هم اینطور نبود که یک دفعه بگوید من ولی فقیه را قبول دارم.
یک جا هم همین دوست از قول ایشان نوشته بود که آیا فلسفه ذاتی است یا عرضی؟ فردید هم قائل شده بود که فلسفه ذاتی نیست پس اگر باشد پیغمبر اکرم و ائمه (ع) چه میگویند؟ پس این مردم مؤمن و دل آگاه که جزو خدا و رسول و ائمه به چیز دیگری پایبند نیستند چه میگویند؟ فلسفه هم جای خود است ولی فقیه متصرف در فعل است.
- ظهور قضا و قدر الهی در کلام الله
وجود خداوند یک وجود مطلق الهی است همان واحد حقیقی و بقیه در ظل آن هستند بنابراین قضا و قدر الهی هم وجود دارد عده ای قائل می شوند به تشکیک عام و خاص و … که مربوط به عالم فلسفه است در عین حال این حقیقت وجود را هم که الله و باطن آن است، رفتن به زمان و مسائل دیگر مربوط به همین امر است.
در فتح خرمشهر همه قضا و قدر الهی را دیدند درست است که بچههای ما کار کردند، کلام خداست که تو تصور کردی تیر انداختی اما تیرانداز خداست این تفسیر امام در فتح خرمشهر است که ریشهای در سر قدر و امثالم است.