حکمت تاریخ مهم است نه فلسفهاش/ به اسم «فلسفه مضاف» هر چیزی تدریس میکنند
زندهیاد مختار علیزاده معتقد بود میان عقل حِکمی با عقل فلسفی تفاوت است. او میگفت: فلسفه هر چیزی غیر از آن حرف فیلسوف شده و چنین رایج شده که از کلاسهای دکتری به پایین درسهایی میدهند و آخر هم عنوان میکنند که «فلسفه مضاف» است!
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، مختار علیزاده دیپلم خود را از دارالفنون گرفت و از دانشگاه تهران در رشته فلسفه فارغالتحصیل شد. وی برای ادامه تحصیل به ایتالیا و سپس به قاهره سفر کرد و تحصیلات خود را در مقطع دکتری در دانشگاه عینالشمس مصر نیمهکاره رها کرد و به ایران بازگشت. علیزاده سالها در دانشگاههای مختلف به تدریس حکمت هنر اسلامی پرداخت. او از شاگردان سیداحمد فردید محسوب میشود. علیزاده سحرگاه روز 13 شهریور امسال دار فانی را وداع گفت. وی در سمتهای معاون پژوهشی اسبق کتابخانه ملی، فرهنگستان هنر و قائم مقام معاونت پژوهشی دانشگاه تهران فعالیت کرده بود.
آنچه در ادامه میآید، تلخیص متن دومین جلسه درسگفتار زندهیاد مختار علیزاده در مؤسسه فرهنگیهنری روزگار نو است که به همت خبرگزاری فارس مکتوب شده و برای نخستین بار در فضای مجازی منتشر میشود:
- هر چیزی را به اسم «فلسفه مضاف» تدریس میکنند
در هر دورهای از ادوار چگونه با تاریخ مواجه شدهایم؟ تاریخ به معنای وقتیابی است. براساس اعتقاد بنده، حکمت تاریخ مهم است نه فلسفه تاریخ. درست است که هگل، مارکس و آگوست کنت فلسفه تاریخ دارند اما آیا چنین چیزی ممکن است؟ اینها تأمل میخواهد که واقعاً نوشتههای هگل فلسفه هنر است یا آنچه بر جلد کتاب هایدگر درباره فلسفه هنر نوشته؟!
فلسفه هر چیزی غیر از آن حرف فیلسوف شده است اما فعلاً این رایج شده که از کلاسهای دکتری به پایین چنین درسهایی میدهند و آخر هم عنوان میکنند که «فلسفه مضاف» است حتی این اشکال بر غرب هم وارد است، آنها هم این فلسفه را دارا نیستند چرا که خود این فلسفهای که مضاف خوانده میشود، کار دشواری است و ساده نیست تنها مرحوم فردید در نوشتهاش به فلسفه هنر اشاره نکرده است که حتی از نوشتهاش هم چنین چیزی تفسیر نمیشود.
- زبان از مهمترین مبانی حکمت است
همانطور که پیشتر گفتم بین مبانی حکمت و فلسفه تفاوت وجود دارد زمانی که این تفاوت را بفهمیم موجودات و دنیا را هم میتوانیم درک کنیم، حرف من هم در ساحت اسلامی و بر اساس گفته بزرگان دینمان است. یکی از مبانی حکمت، زبان است ما از ابتدا نمیدانیم زبان اول بشر چه بوده است ولی کتاب خداوند میگوید که این زبان واحد بوده است، آدم و حوا را به میان میکشد تا قبل از آن هم موجودات دیگر انسانی بودهاند حتی در قرآن هم آمده که همین چهار رنگ زرد، سرخ، سیاه و سفید انسان وجود داشته البته من نمیخواهم به اساطیر بازگردم.
دیگر مبانی حکمت، حقیقت، زمان، معلوم حضوری، وجود به معنای حقیقت است اگر به اینها توجه کنیم زبانی که مبنای حکمت است مبانی برای فلسفه نیست، زبان فلسفه آن زمان چه بوده؟ اگر ما اینها را تمیز ندهیم نمیتوانیم در مواجه با اشیاء وضع آنها را هم درمییابیم. بنا به گفته استادم فردید، حکمت از نظر لفظ هم ریشه با کلمه هگمون و هگمونی یونانی است، در عین حال هم معنا هم هست حکمت اشتراکی در لفظ و معنا اشتراک دارد، در معنا همان است مولا امیرالمؤمنین (ع) حکمت را صدق، هدایت و ارشاد دانست، یونانیان هم همین کلمات را در حکمت به کار بردند.
*عقل فلسفی و حکمی با یکدیگر متفاوت است
حکمت مبانی خاص خود را دارد، آن مبانی غیر از مبانی فلسفه در مقام مبنایی است. فلسفه هم مبانی دیگری دارد، ممکن است از حیث الفاظ و اصول نزدیک به هم باشند البته اینکه دو گونه دانشگاه براساس مبانی حکمت و فلسفه داشته باشیم دو جور عالم و آدم را ایجاد میکنیم اینها در زندگی خصوصیشان هم یک جور عمل نمیکنند اگر دقت کنیم تمییز بین همه چیز هم متفاوت میشود وگرنه سرگردان میشویم چرا که موضوع حکمت غیر از موضوع فلسفه است و مسائل مترتب فلسفه غیر از حکمت است.
ما در فلسفه عقل فلسفی داریم اما در حکمت عقل فلسفی نداریم، رسولالله(ص) عقل کل است، عقل اول اما این عقل اول به معنای عقل ارسطویی، ابن رشد، فارابی و … در لفظ نیست چرا که در حکمت، عقل فلسفی نیست باید به قلب و روح و سر جانمان برویم هر دو میخواهند حقایق را روشن کنند، حقیقتشان هم دو چیز است.
*حکمت مبتنی بر فکر و هدایت است
حضرت علی (ع) فرمود که حکمت مبتنی بر فکر و هدایت است آیا ما در آثار بزرگانی چون ملاصدرا، هگل، افلاطون و ابن سینا این حکمت را میبینیم و آیا حکمت و فلسفه مبتنی بر صدق و هدایت بدانند؟ خیر هیچ نیامده است! اگر ما به دنبال این فرمایش علی (ع) برویم که حکمت مبتنی بر صدق و هدایت است، عالم و آدم و مبدأ و مقصد را طور دیگری میبینیم، آن وقت است که زیر پرچم اسلام هستیم. البته منظور این نیست که ملاصدرا فرمایش درست نکرده است اما به هر حال به مقام مولا علی(ع) یک انسان معصوم نمیرسد، ملا با همه بزرگیاش عصمت ندارد ما در ترویج آن فکری که حکمت به معنای هگمون است و مفید به معنای صدق و هدایت است باید درنظر بگیریم.
نگاه بنده به فرهنگ هم به نگاه استادم نزدیک است اینگونه که فتوتی که امیرالمؤمنین (ع) میفرماید که مبتنی بر عفت، شجاعت و عدالت است و با اصول و مبانی که هر کدام از آنها دارا هستند، باید در زندگی ما ظاهر بشود تا من معتقد به ادبی باشم که آن ادب چنین فضائلی دارد اما آیا بنده نیز این فضائل را دارا هستم؟ خیر.
بنابراین برای کسی که ادعای تواضع یا شجاعت دارد باید ببینیم چطور با احکام خدا مواجه میشود، با مرگ که برای هر موجودی در لوح محفوظ نوشته شده که تحقق مییابد و در عالم خارج چگونه مواجه میشود؟ ما حتی اگر کسی پیدا بشود که اینها را رعایت کند به او میگوییم دیوانه؟!